گفتاری پیرامون زبان، گویش و لهجه در فارسی
برای اين که تعريف دقيقی از زبان انجام بگيرد. من آن را از سه نظر تعريف می کنم. زبان به معنی اعم آن، زبان از نظر زبانشناسی و زبان از نظر گويششناسی.
• زبان به معنی اعم آن هر نوع نشانه يا قراردادی است که پيامی را به میان افراد يک جامعه می برد، مثلن بوق اتومبيل، آژير آمبولانس، چراغ راهنمايی، زنگ اخبار، تابلوی ورود ممنوع، تابلوی توقف ممنوع، و حرکات چشم و ابرو و سرو دست و غيره نوعی زبان است.
• زبان از نظر علم زبانشناسی شامل تعداد محدودی قاعده ی آوايی، معنايی و دستوری است که همراه تعداد محدودی واژه میتواند بی نهايت جمله بسازد و اين جملهها از طريق دستگاه گفتار آدمی توليد می شوند و واسطه ی ارتباط میان افراد می گردند، مثلن در زبان فارسی، ما قاعده هایی داريم که جای فاعل، مفعول و فعل در جمله کجاست، صفت و موصوف و مضاف و مضاف اليه نسبت به هم چه گونه قرار می گيرند، يعنی اين چيز که به آن می گویيم دستور، جای حرف های اضافه، حرف های ربط، قيد و غيره کجاست، به اين قاعده ها دستور زبان گفته می شود. اين قاعده ها به کمک واژههايی که در زبان فارسی وجود دارد می تواند بی نهايت جمله بسازد. ملاحظه می کنيد که با اين تعريف چه گونه کليه ی گويش ها و لهجهها را هم می توانيم زبان بناميم، اين تعريف را من برای اين گفتم که به محض اين که بحث زبان و گويش و لهجه می شود، فورن همه می پرسند که آيا مثلن کردی زبان است؟ يا لهجه؟ بلوچی زبان است يا لهجه؟ اين است که من اين جا تاکيد می کنم که طبق اين تعريف، و تنها از این دیدگاه ما به همه ی گويش ها می توانيم زبان هم بگویيم .
درباره
زبان فارسی ,